تاریکی درروز
کف پایم زخمی است ودلم زخمی تر لحظه ای صبر نما تادلم را که به پایت افتاد، از زمین بردارم. سهم من از این عشق - چه تفاوت دارد - سهم این عشق کجاست؟ تو که ما را به تمنای وصال آزردی، از چه آخر به دل ما غم هجران دادی؟ در دلت چیست؟ بگو عشق ما یا غم او درد ما یا تب او تو ندانی که چه دردیست غم دل به زبان آوردن. ما که دیگر رفتیم؛ ولی از عشق سخن با دل دیوانه نگو، که دلت از سنگ است و دل دیوانه از شیشه او که عاشق بشود، نکند فهم که سنگ از شیشه چه بدش می آید. عاقبت سنگ زد و شیشه شکست. کودکی این را گفت؛ و دل من بشکست. با خدا من گفتم درد دل از غم تو و خدا گفت به من، بنده کوچک من، دل او از سنگ است. پس تو بیهوده نکوش دل او از سنگ است. موضوع مطلب : |
منوی اصلی پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 55306
|
|