تاریکی درروز
فردا
دیروز ما زندگی را به بازی گرفتیم امروز او ما را..... فردا؟ موضوع مطلب : سه شنبه 91 اردیبهشت 19 :: 7:22 عصر :: نویسنده : رضاتراشی
ازغم خبری نبود اگر عشق نبود دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود بی رنگ ترازنقطه موهومی بود این دایره کبود اگر عشق نبود از آینه ها غبار خاموشی را عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟ در سینه هر سنگ دلی در تبش است از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟ بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود از دست تو در این همه سرگردانی تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود موضوع مطلب : وقتی آن دستهای بی سرانجام لبخندهای رو به فردا را از شاخه چیدند وسیبهای سبز در باغهای رو به باران برخاک افتادند تنها رگبرگهای روبه زردی را از چشم ما دیدند
موضوع مطلب : |
منوی اصلی پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 55263
|
|